دیروز عصر کشیک بودم تو اون شلوغی ۱۱۵ یک مریضی اورد بردیم سی پس آر رگ نگرفته بودن من ک پسره رو نمیشناختم بهش گفتم کنار من وایسا من رگ بگیرم گفت بد رگه نمیتونی گفتم اگ تو میتونستی ک گرفته بودی خلاصه یک آی وی گرفتیم و رفتن بعد دوباره همون ۱۱۵ مریض اورد این یکی هم رگ نداشت البته من بالا سر مریض نرفتم با همکارم نوبتی کرده بودیم ک خسته نشیم مریض سوم رو اوردن یک پیرمردی بود بی حال و بی رگ رفتم آی وی بگیرم بنده خدا پسره به همکار تریاژم گفته بود شانس من امروز همه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رمان ماکانی دیوونه ی بی احساس فصل دوم کلاس ششم دبستان حر بافق برنامه های کمیاب دانشکده مستقل کانگ فو توآ 21 کرمان-ماهان نما راپل | خدمات نمای ساختمان روزهاي بي تو ... خنده ها فروشگاه سرامیک لوکس